به امین بگو…
با وجود درد زبان ها، تسلیم غم و اندوه نمی شوم
در زمین به من توهین نمی شود
دوست عهد شکن! آره من از تو کوچیکترم
مگر اینکه طبق وعده بمیرم
گرچه صورتم از سیلی تو سرخ شده است
به غریبه ها چراغ سبز نشان ندهید
دشمن بی رحمانه به خیمه های دشمن حمله کرد
من او را از گلوله حرفم دریغ نمی کنم
با وجود این همه تحریم، در مقابل دشمن
من از به اهتزاز درآوردن پرچم تسلیم نمی ترسم
سبک سرانه چو پیران طالب تاجید
اجازه نده تایید هر جوانی بر ذهنت حاکم باشد
یک لقمه برای ترک کافی است
من دیگر دهان مار را امتحان نمی کنم
من گروگان ایمانم! هر چه می خواهی بگو
که خشم و لذت را به این و آن ندهم
بر خلاف عصر جدید حریصان
وضعیت فقر را به پایتخت دنیا نمی دهم
وقتی زمین دشمن همه شد، آمین بگو
که دست زخمی را به بهشت نخواهم داد
افشین علا – مهر 1401